کسانی که لابهلای صبحانه خوردن و جمع و جور کردن بار و بندیلشان کانالهای تلویزیون را هم بالا و پایین میکنند. «مردم ایران سلام» عنوان برنامهای است که از اوایل تابستان تا حالا، بیوقفه از شبکه2 تلویزیون پخش شده و حالا پربینندهترین برنامه صبح ایران است.
بعد از مدتهای طولانی که صبح به خیر ایران، پربینندهترین برنامه صبحگاهی بود، حالا شهیدی فرد و دوستانش برنامهای ساختهاند که توجه مخاطبها را به خودش جلب کرده. آیتمهای زیاد و استفاده از چهرههای قدیمی و دوست داشتنی مثل جواد آتشافروز، جهانگیر کوثری، اسماعیل میرفخرایی و محمد علی اینانلو برنامة متفاوتی درست کرده که بر خلاف بسیاری دیگر از برنامههای صبحگاهی تلویزیون، انرژی آدم را که نمیگیرد هیچ، بلکه بهانه خوبی است برای سر حال شدن آدمهایی که با چشمهای پف کرده سعی میکنند خودشان را به کارهای روزمره زندگی گره بزنند.
برنامه ریتم خوبی دارد. سه تا دکور مختلف تنوع لازم را به بیننده میدهد. هر نیم ساعت یک بار هم مهمانها عوض میشوند تا شما حرفهای تکراری نشنوید. موسیقی نمک برنامه است. جواد آتشافروز به سبک برنامههای رادیویی برای شما موسیقی پخش میکند.
کسانی که توی برنامه حرف میزنند، مثل خیلی از برنامههای دیگر بهبه و چهچه نمیکنند. گفتوگوها معمولا جاندارهستند. محمدرضا شهیدیفرد، مجری شناخته شدهای است. او کارگردان «مردم ایران سلام» و مجری ثابت این برنامه است. مجریای که در سری جدید برنامه، تهیهکننده هم شده است.
- چرا صبح به این زودی برنامه پخش میشود؟
پس کی پخش شود؟
- شبها یا ساعتی که اوج دیدن تلویزیون باشد.
با این حرف که چون خوب است، پس باید در ساعت بهتر پخش شود، مخالفام. در ضمن سفارش برنامة صبح را به من دادهاند. من نمیتوانستم چون بیننده در صبح کمتر است، برنامة بدی طراحی کنم. من در هر ساعتی پیشنهاد کار داشته باشم، بهترین کاری را که بلدم، انجام میدهم.
- اما هیچکس به مدت 2 ساعت و نیم، آن هم صبح برای دیدن برنامه نمینشیند. اگر بنشینیم، دیر سر کار میرسیم، اخراج میشویم!
من نمیتوانم برنامهای بسازم که شما به راحتی نبینیدش. جوری میسازم که درگیرتان کند. باید کاری کنم که کانال را عوض نکنی. سر کار رفتن که جای خود دارد. ضمنا با علم به اینکه هیچکس 2ساعت و نیم کامل را نمیبیند، برنامه را طوری طراحی کردم که اگر
20 دقیقه را ببینی، مطلبی دستگیرت شود و بروی.
- چهجوری طراحی کردید؟
من برنامههای صبح شبکهها را دیده بودم. وقتی برنامه پیشنهاد شد، خیلی فکر کردم چه کار کنم. عادت دارم موقع طراحی، آنچه وجود دارد را کنار میگذارم. مگر یک موضوع خاص که وجودش ضرورت داشته باشد، به آن هم، باز شکل خاص خودم را میدهم. مثلا خواندن روزنامه. جاهای دیگر هم هست.
ولی با این استدلال این بخش را اضافه کردم که کسی که ما را انتخاب میکند. نباید به جای دیگر پاسش بدهیم که روزنامههایت را آنجا بخوان و برگرد.برای آیتمها یک اصل داشتیم، آن هم اینکه امروز صبح ما وارد جهان جدیدی میشویم.
باید میدیدیم این جهان، چه مختصاتی دارد. بعد بررسی کردیم چقدر از اطلاعات را میشود انتقال داد. سعی کردم، بهترین آدمها را انتخاب کنم. این ترکیب بهترینهای تلویزیون ایران است. برای ایجاد فضای متفاوت سراغ چهرههای تکراری نرفتم.
- میخواهیم بدانیم برنامه چهجوری جمعوجور میشود؟ 2 ساعت و نیم پخش زنده، کار سادهای نیست.
ما یک کنداکتور ثابت داریم، مثلا اینکه آتشافروز، چهارشنبه میآید. یک موضوع را هم دو روز پشت سر هم نمیگذاریم. اولین کارمان چیدن بر اساس آدمهاست، بعد متناسب با موضوع، گزارش داریم و بعد هم کلیپ و وله.
- اما به نظر میآید حضور خودتان بیشتر است.
من 15درصد برنامه، روی آنتن هستم و یکی از 10 مجری هستم. معلوم است تا به حال برنامه را ندیدید که از این حرفها میزنید.
- خودتان گفتید هیچکس این برنامه را کامل نمیبیند. اینکه زیاد ندیدیم دلیلش همین پخش صبحگاهیاش است.
بررسی برنامة زنده باید مداوم باشد، مثل فیلم سینمایی نیست. چون شاید روزی که شما برنامه را ببینید، روز خوبش نباشد. همة برنامههای زندة دنیا، افتوخیز دارند، بنابراین بهتر است هفتگی به ماجرا نگاه کرد، به خصوص برنامة ما که هر روزش یک شکل است مثل روزنامه.
- شما اینجا، هم تهیهکنندهاید و هم مجری، این فشار نمیآورد؟
چرا، باید همزمان حواسم به همه جا باشد. اگر فقط مجری بودم، خیالم راحت بود.
- همین باعث شده در اواخر برنامه، تپقهایتان زیاد شود؟
به هر حال بخشی از ذهنم، معطوف ادارة برنامه است.
- اما چیزی که شما را معروف کرد، رک بودنتانبود. اگر حواستان جای دیگر باشد، چهجور میتوانید طرف روبهرو را به تله بیندازید.
خدا نکند. اگر اینطور باشد که میگویید مجریگری را کنار میگذارم.
- ولی قبول کنید شهیدیفرد تهران20، جسورتر بود.
چرا برنامه را نمیبینید؟ گفتوگوهایم با افروغ، توکلی و قالیباف را دیدهاید؟
- چرا هر چی میگوییم، به ندیدن برنامه گیر میدهید؟
نه! ببینید وقتی مینویسید، به هر حال بخشی از شما در آن تجلی میکند، در اجرا هم همینطور است.
- آدمها برای کارهایشان امضا دارند. تصوری که از شماست، شبیه تهران20 است.
توقعتان اشتباه است. چرا اصرار دارید من همهاش یکجور باشم. آدمها تغییر میکنند.
- و محتاطتر میشوند.
نه. حدس میزدم این را بگویید. من سر جای خودم هستم. اما اولا مأموریت این برنامه با تهران20 فرق دارد. دوما برنامة صبح است و قرار نیست با سوژهها ور برویم و نق بزنیم.
خیلیها گفتند این کار را انجام بده، اما قبول نکردم. بگذارید یاد بگیریم صبحمان جور دیگری باشد. آن اندازه که ضرورت دارد به نقد نزدیک میشویم، ولی رنگ برنامه، انرژی، نشاط، اطلاعات و تحلیل است.
- قضیة انرژی دادن اینطور نیست. آیتمها انرژی نمیدهند. اینکه مهمانی را بیاورید و راجع به کشاورزی حرف بزند، انرژیزا است؟
ما در جهان که از یک رویداد، انرژی نمیگیریم. وقتی به سفر میروید یا هیجان دارید، به زمین و آسمان میپرید؟ نمیپرید. یا موقع فیلم دیدن در سینما، تکان نمیخورید ولی لذت میبرید. انرژی، جلوههای متفاوت دارد. در برنامة ما، اطلاعات انرژی میدهد. اگر کسی دغدغة مطلع بودن داشته باشد، بینندة برنامة ما میشود. به نظرم جوانها به غیر از هیجان، نیاز به آگاهی دارند.
صبح من معطوف به انتقال اطلاعات است. اما قبول دارم که این ریتم، ریتم دلخواه من هم نیست. دو عامل اجازة این تغییر ریتم را نمیدهد؛ اول هزینه است، ما نیاز به دو برابر پول فعلی داریم. آنوقت متنوعتر خواهد شد. انرژیدارتر از این در ذهنم بود. حتی استودیو هم قرار بود فعال باشد، چون همیشه پشت سر مجری اتفاقاتی میافتاد. دوم زمان است. ما برای هر 2 ساعت و نیم، 5/21 ساعت وقت داریم. شکل فعلی برنامه، فقط 20درصد طراحی اولیه است.
- شاید این برنامه کشش دو ساعت و نیم را ندارد؟
نه، پولش را بدهند، من این کار را میکنم. از اول نمیدانستم چقدر پول میگیریم. به هر حال این توجیه است. نمیشود به مردم گفت چون پول ندارم به جای گزارش، خودم حرف میزنم. البته سایر برنامه ها هم همینطورند.
- انگار، هیچکس هم متن ندارد.
هیچکس متنی ندارد.
- چرا با افتخار میگویید؟ اینکه خوب نیست.
خیلی هم هست.
- مصاحبه باید روندی داشته باشد، شما حرف میزنید تا وسطش یک چیزی به ذهنتان بیاید و بپرسید.
این یک شیوه است. برای مخاطب عام، جریانی را دنبال میکنید که جذابیت داشته باشد. مبنا در اینجا حس است. اگر سالها تجربه داشته باشید، روندی که میگویید در ذهنتان ایجاد میشود. هر چند آن مصاحبهای که میگویید همه چیزش معلوم است، مصاحبة اطلاعاتی است.
- اگر مهمان ویژهای بیاورید، حیف است که گپ بزنید و با حستان جلو بروید. در حالی که میتوانید درست و حسابی از او اطلاعات بگیرید.
من خودم برنامه را طراحی کردم. برای همین میدانم چه کسی میآید، پس ذهنم را آماده میکنم، چه موقع دعوت و چه موقع زمانبندی.
- بعضیها میگویند این برنامه، رادیویی است، یعنی میشود هنگام رفت و آمد، آن را گوش داد.
یک برنامة رادیویی میتواند پربینندهترین برنامة تلویزیونی باشد؟ ما اینجا مجریها و گزارشهای متنوع داریم.
- بقیة جاها آن موقع ورزش میکنند، ولی شما حرف میزنید.
من را با بقیه مقایسه نکنید. مردم ایران سلام را با خودش مقایسه کنید. یعنی اگر چشم را ببندید، چیزی را از دست نمیدهید این جوریه؟ 40 درصد برنامه کلیپ و گزارش است که بصری است. 60 درصد در استودیو اتفاق میافتد. اگر در گفتوگوها چشمهایتان را ببندید، چیز متفاوتی خواهد شد. تأثیر دیگری دارد. بنابراین کار ما تلویزیونی است.
- چه تأثیری؟
دکور، ولهها، عکسالعمل گفتوگو کنندهها. بسیاری از برنامههای معروف تلویزیونی جهان، گفتوگو هستند. به آنها میگویند رادیویی؟
- آنها از عناصر مؤثری استفاده میکنند ولی ما چی؟
ما هم داریم، چند دوربین مختلف داریم، آدم را با همة قابلیتش داریم. وقتی یک آدم در برابر سؤالی، چهرهاش در هم میرود، این رادیو است؟ البته این اشتباه در ایران هست که هر برنامة سخنرانی را میگویند رادیو. اگر رادیو گوش بدهیم میشود رانندگی کرد و به کوه رفت، اما با این برنامه نمیشود.
- تفاوت بین تلویزیون و رادیو را که نخواستیم. بگذریم. انتخاب خبرهای روزنامهها چطوری است؟
انتخاب نمیکنم، همهاش را میخوانم فقط حوادث تلخ و خبرهای تکراری را کنار میگذارم.
- هنوز هم پایة گفتوگوهای صریح هستید؟
آره، اما دولت جدید چون تازه کار است، رسم انصاف این است که زمان بدهیم اولین دیدگاههایش را عملی کند. به نظر من وقتی کسی عروسی یا عزا میرود، همان آدم است فقط لباسش عوض شده. البته این را هم بگویم که سماجت بر تکرار، مثل پوشیدن لباس عزا در عروسی است.
جمع مجریان
در «مردم ایران سلام» به غیر از خود محمدرضا شهیدیفرد، چند نفر دیگر هم مجری هستند که اکثرشان، روزهای ثابتی در برنامه هستند. بیشترشان هم معروفاند. در اینجا اسم،موضوع بحث و روز پخش معمول برنامة هر کدام از آنها را میآوریم. چون به هر حال یک برنامه زنده روزانه است و ممکن است جای مجریها و بخشهای برنامه عوض شود.
جواد آتشافروز: مجری قدیمی رادیو و تلویزیون در این برنامه، اجرای زنده رادیویی دارد . زمان: دوشنبه و چهارشنبه
محمد علی اینانلو: مستندساز طبیعتگرا و ایراندوست، به معرفی طبیعت ایران میپردازد . زمان: یکشنبه
منصور ضابطیان: روزنامهنگار، در فرصتی که دارد سراغ سینمای ایران و جهان میرود . زمان: شنبه
اسماعیل میرفخرایی: مجری و گوینده خوشسابقه که سراغ موضوعات علمی میرود . زمان: سهشنبه
جهانگیر کوثری: روزنامهنگار ورزشی، تهیهکننده و پدر باران کوثری. او درباره ورزش بحث میکند. زمان: یکشنبه
دکتر کجوری: مسؤولیت بررسی مسائل بهداشتی و پزشکی را بر عهده دارد. زمان: پنجشنبه
رامبد جوان: معرف حضورتان که هست. قرار است در برنامه، سراغ طنز اجتماعی برود. زمان: شنبه
حجتالاسلام شهاب مرادی: ایشان در فرصتی که دارند، به مفاهیم اخلاقی میپردازند. زمان: دوشنبه
شهرام یزدانی: بررسی و بحث دربارة طراحی آینده از وظایف ایشان است. زمان: چهارشنبه
خسرو معتضد: این استاد تاریخ، بحث کوتاه هفتگی دربارة تاریخ ایران دارد. زمان: سهشنبه
علیرضا فتحیپور: این بخش برای علاقهمندان ICT و فنآوری اطلاعات پخش میشود. زمان: پنجشنبه
صبحانة دستهجمعی
توی استودیو21 (ساختمان معروف به ساختمان «رنگی» صدا و سیما) همه از صبح کله سحر مشغول کارند. آنها از حدود ساعت 5 صبح خودشان را به انتهای خیابان الوند رساندهاند تا برنامه با خیال راحت روی آنتن برود. توی اتاق رژی (کارگردانی)، همینطور ردیف مانیتور و تلویزیون است که به چشم میخورد. پشت هر مانیتور یک نفر نشسته و به صفحه روبهرویش زل زده.
مدیر تولید، بیسیم به دست اینور و آنور میرود. آنها هر روز یک جدول زمانبندی دارند که تویش جزئیات برنامه مشخص شده. جدول را خود شهیدیفرد با کمک مدیر تولیدش تنظیم میکند. منتها امروز به خاطرفوت آیتالله میرزا جواد تبریزی، اعلام عزای عمومی شده و کمی توی جدول تغییر ایجاد شده.
و این یعنی دوندگی بیشتر برای مدیر تولید. عواملی که توی اتاق رژی نشستهاند مدام با بیسیم با شهیدیفرد در تماس هستند. بالاخره آقای کارگردان باید در جریان همه امور قرار بگیرد.
از اتاق رژی، یک راهپله باریک هست به داخل استودیو. همه مواظباند که سر و صدا ایجاد نشود. چون برنامه روی آنتن است.
«مردم ایران سلام» سه تا دکور دارد که همه کنار هم قرار گرفتهاند. وسط فضای استودیو همان میزی است که شهیدیفرد پشتاش میایستد و عناوین روزنامهها را برایتان میخواند. سمت راست او دکوری است که پس زمینهاش عکس یک دختر بچه است.
این دکور با دو تا پله از بقیه فضا جدا میشود. در سمت چپ هم دکوری است که رنگ نارنجی دارد و کاشی حرم حضرت ابوالفضل را داخل قفسهاش قرار دادهاند. درست روبهروی این فضا، دکور برنامه تصویر زندگی است.
اینجا، همان جایی است که عوامل پشت صحنه با خیال راحت روی مبلهایش مینشینند و روزنامههایی را که از زیردست شهیدیفرد درآمده میخوانند. یکی از فیلمبردارها میگوید: «ساعت11 دوربینهایمان را میچرخانیم آن طرفها»
این روال کار صدا و سیما است که عوامل یک برنامه ثابت نباشند. فیلمبردارها شیفتی کار میکنند و فارغ از این که برنامه چه باشد، توی استودیو حاضرند و کارشان را میکنند.
منشی صحنه میگوید: «آقای شهیدیفرد، پشت موهایت را دست بکش!» و فیلمبردار از پشت دوربینش به شوخی میگوید: «هیچوقت موهایش را تافت نمیزند.» پشت صحنه همه راحتاند.
یکی برای خودش چای میریزد، یکی روزنامه میخواند. یکی از فیلمبردارها هم دوربین را ثابت کرده و خودش نشسته روی سکوی دکور تصویر زندگی.
منشی صحنه یادآوری میکند که الان میرویم روی آنتن: «30 ثانیه، 20 ثانیه، ...» یکی از عوامل سر به سر مسؤول خدمات میگذارد:
«آقا بگویید یک فاصله بدهند، ایشان دارند روزنامه میخوانند.» حتی وقتی برنامه روی آنتن است، عوامل راحتاند. فیلمبردارها که کاملا در متن حرفهای شهیدیفرد قرار میگیرند.
مثلا وقتی شهیدیفرد میخواهد برای چشم نخوردن مهمانش بزند به تخته، یکی از فیلمبردارها این کار را برایش انجام میدهد. فیلمبردارها حتی از همدیگر هم تصویر میگیرند و گاهی از این کار خندهشان میگیرد. البته یادشان نمیرود که بعد از تمام شدن این آیتم از هم تشکر کنند.
هر روز همین بساط است. برو و بیاها که تمام شد، همه، دسته جمعی میروند رستوران و صبحانه میخورند.
به قول شهیدیفرد آنها بین عدسی، نیمرو، چای، پنیر و نان حق انتخاب دارند. و از این به بعد باید برای فرددا برنامه ریخت، حساب و کتاب کرد و به فکر دعوت مهمان بود.مردم به «مردم ایران سلام» عادت کردهاند، هر روز 6:30 تا 9 صبح.